ايرج پزشک زاد در کتاب آسمون و ریسمون مینویسد: از بابا پرسيدم: بچه چه جوری مياد توی شکم مامانش؟ بابا کمی فکر کرد. بعد گفت بيا بريم توی حياط. به حياط رفتيم. بابا يکی از بته های گل سرخ رو نشون داد و گفت: - اين بته اول يک تخم کوچيک بوده. بعد اين تخم رو تو زمين کاشتيم. بعد بهش آب داديم و بعد از مدتی بزرگ شد و حالا شده اين بتهی بزرگ که میبينی. منم تخم تو رو توی شکم مامانت کاشتم و بعد تو آمدی. -با دست کاشتی يا با بيلچه ؟ بابا کمی رنگ به رنگ شد و گفت: - با يک
اشتراک گذاری در تلگرام
درباره این سایت